دراک

دراک نام کوهي است، تصادفي من در کنارش بزرگ شدم.. اينجا دست‌نوشته‌هاي نامربوطم را مي‌گذارم

بایگانیِ ژانویه, 2020

هشتگ پنج سال بعد

این روزها اشک میریزم. نگاهش میکنم اشک میریزم. بغلش میکنم، بویش میکنم، حرف میزنم، بهش فکر میکنم اشک میریزم.

داشتنش، بودنش، هستی اش را اشک میریزم. بودنش بزگترین معجزه ایست که این روزها میتوانست برایم باشد ثمره ی عشق عزیزی که دارد ادامه میابد. سنگین ترین دستاورد همه این سال هاست. پروزن ترین بار مسئولیتی که تمام عمر حس کرده ام.

در این روزهای سخت و پر اضطراب و آشوب بودنش امیدی است برای ادامه دادن. دلیلی است برای پیش رفتن.

شب در تاریکی اتاق دوتا چشم باز به من خیره شده است. یک لحظه خودم را میبینم. تصوری که از کودک درونم دارم. بارها کودک درونم را پیدا کرده و در خیالم با او حرف زده ام. همین چشم هاست همین… همین. ادامه ی ما. انسانی برای فردا.